جدول جو
جدول جو

معنی دشت خاک - جستجوی لغت در جدول جو

دشت خاک
(دَ)
یکی از دهستان های بخش زرند شهرستان کرمان. این دهستان کوهستانی است و هوای آن سردسیر، آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. دهستان دشت خاک از 25 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 920 تن است. مرکز دهستان قریۀ دشت خاک است. محصولات عمده آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده مرکز دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان. سکنۀ آن 400 تن. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست پاک
تصویر دست پاک
درستکار و امین، تهیدست و فقیر
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
سرزمینی که دشت و بیابان باشد:
ور خشکی دشت سارت آید پیش
از دیدۀ خود فرستمت باران.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(بُ)
موضعی است نزدیک کابل. (برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
اقالیم سبعه. هفت اقلیم. (یادداشت مؤلف). رجوع به ’هفت آب و خاک’ و ’هفت رقعۀ ادکن’ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنۀآن 120 تن. آب آن از رود خانه سیوند. محصول آنجا غلات و حبوب و چغندر. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان و بخش سیمکان شهرستان جهرم. سکنۀ آن 172 تن. آب آن از رود خانه قره آغاج. محصول آنجا غلات، خرما، مرکبات و برنج. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان شنبۀ بخش خورموج شهرستان بوشهر. سکنۀ آن 156 تن. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام یکی از دهستانهای هفتگانه بخش بانۀ شهرستان سقز، و محدود است از شمال به دهستان نمشیر، از جنوب به دهستان های پشت آربابا و آلوت، از مشرق به دهستان سبدلو، از مغرب به رود خانه زاب کوچک که بین سردشت و بانه واقع شده است. منطقۀ دهستان کوهستان جنگلی و هوای آن سردسیر و نسبت به سایر دهستان های بانه معتدل می باشد. محصول عمده دهستان انواع محصول جنگلی مانند مازوج، گزانگبین، سقز، چوب زغال و مختصر غلات و لبنیات است. بلندترین کوه دهستان که تقریباً در وسط دهستان واقع شده کوه معروف به هفتوان میباشد که از سطح اقیانوس 1735 متر مرتفعتر است. عمیق ترین محل دهستان آبادی ویسک در کنار رود خانه زاب است که 1100متر ارتفاع دارد. رود خانه سیوچ که از آبادی سیوچ سرچشمه می گیرد در طول دهستان جاری است و به رود خانه زاب کوچک منتهی میگردد. دهستان دشت طال از 26 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود دو هزار تن است و قرای مهم آن بشرح زیر است: سیوچ، سیاه حومه، نماز گاه، زرواو، یقعوب آباد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ خُ)
مقابل دست چرب، بخیل. ممسک. که چیزی از دست وی نتراود و نفعی و فایدتی و مددی از او به کس نرسد
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بمعنی خانی که بر آن طعام و نان نهند. (انجمن آرا) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِ تِ)
خشت ناپخته. مقابل آجر. خشتی که از قالب بدرآمده باشد و در کوره برای پختن قرار نداده باشند، لبن:
آنچه در آینه جوان بیند
پیر درخشت خام آن بیند
لغت نامه دهخدا
(پُ)
آهنی باشد چون چند شانۀ بهم پیوسته گرفتن گرد و موی زاید را از ظاهر بدن اسب و استر و غیره. قشو. فرجول. کبیجه. فرجون
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست پاک
تصویر دست پاک
امین و درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی مانند شانه که پشت اسب و استر و مانند آنرا خارند و پاکد کنند قشو فرجول کبیجه فرجون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشت بان
تصویر دشت بان
((دَ))
نگاهبان دشت، پاسبان کشتزار و مزرعه
فرهنگ فارسی معین
تشت+لاک: ظرفی چوبین که به هنگام جشن ها به عنوان ساز کوبه ای
فرهنگ گویش مازندرانی
کشاورزی در قشلاق
فرهنگ گویش مازندرانی
بادی که از غرب وزد
فرهنگ گویش مازندرانی